کد مطلب:59765 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

دلاوریهای علی در جنگ حُنَین











پس از فتح مكّه در سال هشتم ، جنگ حُنَین (بر وزن حسین) پیش آمد كه جمعیّت بسیار مسلمین[1] نشان می داد كه رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) پیروز می شود رسول اكرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با ده هزار نفر از مسلمین به سوی دشمن حركت كرد، بیشتر مسلمین گمان می كردند به خاطر داشتن جمعیّت بسیار و اسلحه كافی ، شكست نمی خورند.

بسیاری جمعیّت مسلمین ، موجب تعجّب ابوبكر شد و گفت: «ما هرگز شكست نمی خوریم و از جهت مشكل كم بودن جمعیّت آسوده ایم» ولی نتیجه كار برخلاف گمان آنان شد وقتی كه سپاه اسلام با مشركین برخورد نمودند، در همان درگیری اوّل ، مسلمین غافلگیر شده و همه پا به فرار گذاشتند جز پیامبر و ده نفر دیگر كه نه نفر آنان از بنی هاشم بودند و یك نفر به نام «اَیْمَنْ» فرزند اُمّ اَیْمَنْ كه از غیر بنی هاشم بود و در میدان جنگ ماند و جنگید تا به شهادت رسید.

و نُه نفر از بنی هاشم همچنان استوار با رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ماندند تا سایر مسلمین فراری ، گروه گروه بازگشتند و به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) پیوستند و به مشركین حمله كردند (و آنان را شكست دادند) از این رو به خاطر تعجّب ابوبكر از بسیاری جمعیّت ، خداوند این آیه را نازل فرمود:

«لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ كَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ اِذْ اَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْئاً وَضاقَتْ عَلَیْكُمُ الاَْرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ».[2] .

«خداوند شما را در میدانهای زیادی یاری كرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز حنین (نیز یاری نمود) در آن هنگام كه فزونی جمعیتشان شما را به اعجاب آورده بود، ولی هیچ مشكلی را برای شما حل نكرد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن كرده ، فرار نمودید».

و بعد می فرماید:

«ثُمَّ اَنْزَلَ اللّهُ سَكِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلی الْمُؤ مِنِینَ وَاَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَعَذَّبَ الَّذِینَ كَفَرُوا وَذلِكَ جَزاءُ الْكافِریِنَ».[3] .

«سپس خداوند «سكینه» (آرامش و اطمینان) خود را بر رسولش و بر مؤ منان نازل كرد و لشگرهایی فرستاد كه شما نمی دیدید و كافران را مجازات كرد و این است جزای كافران».

منظور از «مؤ منین» در آیه فوق امیر مؤ منان علی (علیه السلام) و افرادی از بنی هاشم هستند كه با آن حضرت در میدان جنگ پابرجا ماندند كه در آن روز هشت نفر بودند كه نهمین آنان امیرمؤ منان علی (علیه السلام) بود، عبّاس (عموی پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم» در طرف راست پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بود، فضل بن عباس در طرف چپ پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) قرار داشت ، ابوسفیان بن حارث (پسر عموی پیامبر) زین استر آن حضرت را از پشت ، نگه داشته بود و امیرمؤ منان علی (علیه السلام) پیش روی آن حضرت با شمشیر می جنگید و نوفل و ربیعه دو پسر حارث (پسرهای عموی دیگر پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم» و عبداللّه پسر زبیر و عتبه و معتب دو پسر ابولهب ، گرداگرد رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بودند و از آن حضرت دفاع می نمودند و بقیّه مسلمین غیر از اَیْمَنْ همه گریختند، چنانكه «مالك بن عباده عافقی» در اشعار خود می گوید:


لم یواس النبی غیر بنی
هاشم عندالسیوف یوم حنین


هرب الناس غیر تسعة رهط
فهم یهتفون بالناس این


ثم قاموا مع النبی علی الموت
فابوا زینا لنا غیر شین


وثوی ایمن الامین من القوم
شهیداً فاعتاض قرة عین


یعنی: «در روز جنگ حُنین جز بنی هاشم در برابر شمشیرها از رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) حمایت و جانبازی نكردند. مردم همگی جز نه نفر گریختند كه این نه نفر خطاب به مردم فریاد می زدند كجا می روید؟ سپس این نه نفر تا پای جان با پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ایستادند و مایه زینت ما شدند نه نكبت ما».

و اَیْمَنْ (پسر اُم اَیْمَن) كه امین و پاك بود از آن همه جمعیّت پابرجا ماند و به شهادت رسید و روشنی چشم آخرت را به خوشیهای (زودگذر دنیا) برگزید. هنگامی كه رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرار مسلمین را دید به (عمویش) عباس كه صدای بلند داشت فرمود:«به این مردم فریاد بزن و پیمان آنان با من را (كه در بیعت خود عهد كردند تا به آن وفادار باشند) به یادشان بیاور».

عباس هرچه توانست فریاد خود را بلند كرد و گفت:

«یا اَهْلَ بَیْعَةِ الشَّجَرَةِ! یا اَهْلَ سُورَةِ الْبَقَرَةِ! اِلی اَیْنَ تَفِرُّونَ؟ اُذْكُروا الْعَهْدَ الَّذِی عاهَدَكُمْ عَلَیْهِ رَسُولُ اللّهِ (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم»).

:«ای پیمان بستگان زیر درخت! (كه در جریان صلح حدیبیه در سال هفتم هجرت این بیعت واقع شد) و ای اصحاب سوره بقره![4] به كجا فرار می كنید؟ به یاد آورید پیمانی را كه با رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بستید».

مردم مسلمان ، پشت به جنگ كرده و می گریختند، شب بسیار تاریكی بود و رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در وسط درّه حُنین قرار داشت و مشركان كه در شكافها و گودالها كمین كرده بودند با شمشیرهای برهنه و نیزه و كمانهایشان بیرون آمدند و به رسول خدا حمله كردند. نقل می كنند: رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با یك طرف صورتش به مسلمین نگریست همچون ماه شب چهارده در آن تاریكی بدرخشید سپس فریاد زد:«آن عهد و پیمانی كه با خدا بستید كجا رفت ؟!».

این صدا را به گوش همه رساند، هركس از مسلمین این صدا را شنید از شدّت شرمندگی ، خود را به زمین افكند، سپس مسلمین به جایگاه اوّل خود بازگشتند و به جنگ با دشمن پرداختند (جنگی تمام عیار و شكننده).







  1. «حُنَین» نام سرزمینی در نزدیكی طائف است و چون این جنگ در آنجا واقع شد به آن «جنگ حُنَین» می گویند، پس از فتح مكّه جنب و جوشی برای شورش بر ضدّ مسلمین در مناطق هوازن و ثقیف شروع شد، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با سپاه اسلام برای سركوبی شورشیان به سوی سرزمین «حُنین» روانه شدند، قبیله هوازن در شكافها و تنگه های درّه حُنین ، در كمین مسلمین بودند، صبح هنوز هوا تاریك بود كه مسلمین به آن سرزمین رسیدند، ناگهان از ناحیه دشمن غافلگیر شدند به طوری كه پا به فرار گذاردند پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و عدّه ای در صحنه ماندند و بعد با فریاد عبّاس (عموی پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم» كم كم مسلمین بازگشتند.
  2. سوره توبه ، آیه 25.
  3. سوره توبه ، آیه 26.
  4. یعنی: «اگر شما حامل سوره بقره و دریافت كننده دستورات این سوره هستید، در این سوره تأكید فراوان به استقامت و وفاداری به عهد و پیمان شده ، رشته عهد خود را پاره نكنیدوبه فرمانهای الهی درسوره بقره (درآیات 191192و246و...)گوش ‍ فرادهید».